فولاد خوزستان پر نور شد
- توضیحات
دنیای معدن -چهارشنبه اگر چه در آسمان جز ابر و باران چیزی دیده نمیشد اما برای فولاد خوزستان خورشید از همیشه پر نور تر بود.
به گزارش دنیای معدن، آری صدها دل عاشق، انتظار برگشت پرندگان سبک بالی را میکشیدند که به وطن رسیدند. خوش آمدید، سرافرازمان کردید، قدم بر چشمانمان نهادید. وقتی بر دستان فولادمردان قرار گرفتید، آسمان طاقت نیاورد و بغضش شکست. آنقدر اشک ریخت که زمین و زمان را سیراب کرد. راستی چرا گمنام خطابتان میکند. شناسنامهای به وسعت میهن دارید. همهی آنهایی که آمدهاند، دلشان میخواست پدر، مادر، برادر و خواهرتان باشند. شهید خوشنام، شهید قهرمان، شهید والامقام و شهید جاودانه، این ها برازنده شماست.
چهل سال از وطن دور بودید. چهل سال مادر چشمانداز بود. می دانید، چندبار برایتان حجله بستیم و با زجه مادر بازش کردیم. میگفت میآیی و چشم خشک شده از اشک را سوی دوباره میبخشی؛ برایت لباس دامادی دوخته بودند و هر بار یکی از فامیل را نشان میکردند.
جنگ که تمام شد، تا مدت ها خبری از آنهایی که برنگشتند، نبود. میگفتند اسیر شدند، آزادگان آمدند و تو ای شهید گمنام نیامدی. کم کم مادر نیامدنت را باور کرد. از آن به بعد هر بار که میگفتند شهید آوردند با آخرین عکسی که داشت، هلهله کنان به استقبال میآمد. اشک ذوق و فراق توامان سرازیر میشد. اما دریغ که تا آخرین شهید کاروان، هم نشانی از تو نبود. وقتی بچههای تفحص، به خاک میزدند، و پیکر شهدا را از امانت پس میگرفتند، پلاک همراهتان نبود و آنقدر با خاک خو گرفته بودید که نمیدانستیم، از کجای ایران به میدان رفته بودید. شهید گمنام شدید و دوباره به خاک سپرده شدید. باور کنید ما گمنام هستیم و با شما نام مان به وسعت همهی خاک ایران است. هر بار که گروهی شهید گمنام به خاک وطن برمیگشت، مادرانی آرام میگرفتند.
خوش به سعادت فولادمردان خوزستان، خدایا بابت این لطف، هزاران هزار مرتبه شکر، دو شب است، که کنارمان آمدید، اما گویی هزار سال است اینجا بودید. یکی برادرش و دیگری پدرش پیدا کرد. هقهق مادری را دیدم که عزیزم عزیزم صدایت میکرد و میگفت: خوش آمدی، پسرم، خوش آمدی جگر گوشهام، خوش آمدی آرام جانم.
در تالار افتخارات فولاد خوزستان، روزهای درخشان بسیار است، اما ۱۲ آذرماه ۱۳۹۹ با قدم های شهدای گمنام، ستاره درخشانی شد، که برای همیشه در آسمان شرکت ماندگار میماند.
دیدگاه خود را برای ما بنویسید...